استان گیلان به‌دلیل شتاب گرفتن روند سالمندی، مهاجرت بازنشستگان از سایر استان‌ها و افزایش جمعیت شناور به یکی از کانون‌های بحرانی نظام تأمین اجتماعی کشور تبدیل شده است، وضعیتی که در آن تعهدات بیمه‌ای به بیش از 3200 میلیارد تومان رسیده است.

تکتم نیوز/ تأمین اجتماعی یکی از ارکان اساسی نظام رفاه اجتماعی در هر کشور است که نقش حیاتی در تضمین امنیت اقتصادی و روانی افراد ایفا می‌کند، این نهاد با ارائه خدماتی چون بازنشستگی، از کار افتادگی، مقرری بیکاری، درمان و حمایت از خانواده به افراد این اطمینان را می‌دهد که در برابر مخاطرات زندگی مانند بیماری، پیری، بیکاری یا حوادث شغلی تنها نخواهند ماند، وجود یک نظام تأمین اجتماعی کارآمد، نه‌تنها آرامش خاطر فردی را افزایش می‌دهد، بلکه انگیزه مشارکت فعال در بازار کار و تولید را نیز تقویت می‌کند.

 

صندوق‌های بیمه‌ای کشور به‌ویژه سازمان تأمین اجتماعی پس از عبور از نقطه سربه سری در دهه هشتاد، امروز از مرز تعادل منابع و مصارف خارج شده و به ناترازی رسیده‌اند که ناشی از شکاف عمیق بین ورودی‌ها و حجم بالای میزان تعهدات است، به این معنا که میزان حق بیمه‌های دریافتی نه تنها امکان سرمایه‌گذاری مناسب برای ارزش آفرینی در آینده را فراهم نمی‌کند، بلکه حتی کفاف تعهدات و مصارف جاری را نیز نمی‌دهد.
کارشناس ارشد حوزه تأمین اجتماعی با تاکید بر اینکه این وضعیت به‌ویژه در استان‌هایی مانند گیلان که با وجود پنجره جمعیتی خاص از جمله وجود پدیده سالمندی و مهاجرپذیری و نرخ تولد بسیار پایین بحرانی‌تر است، گفت: در گیلان، تعهدات بیمه‌ای (غیر از درمان) ماهانه در سال جاری به بیش از ۳۲۰۰ میلیارد تومان رسیده در حالی که منابع موجود ناشی از وصول حق بیمه‌ها در بهترین زمان ۲۲۰۰ میلیارد تومان بوده و پاسخ‌گوی این حجم از تعهدات نبوده و از مرکز و سودآوری‌های اقتصادی سازمان تامین میگردد.

نسبت پشتیبانی؛ شاخصی در مرز هشدار
یکی از شاخص‌های کلیدی در ارزیابی سلامت صندوق‌های بیمه‌ای «نسبت پشتیبانی» است؛ یعنی تعداد بیمه‌پردازان به مستمری‌بگیر این نسبت که تا دو دهه گذشته بین ۷ تا ۸ بود امروز در کشور به حدود ۴ رسیده و استان گیلان با نسبت ۲٫۷ در رتبه آخر کشور قرار دارد

قوانین غیرکارشناسی؛ ضربه‌ای به صندوق‌ها و عامل تسریع در رشد نامتعارف بازنشستگی‌ها
این کارشناس ارشد مسائل حوزه تأمین اجتماعی معتقد است: بخش عمده‌ای از بحران امروز ریشه در تصمیمات و قوانین مصوب گذشته به ویژه در دهه ۸۰ دارد؛ تصمیماتی مانند ورود گروه‌های متعدد دارای معافیت سهم دولت و قوانینی مانند «ماده ۱۰ نوسازی صنایع»، «بازنشستگی پیش از موعد در مشاغل سخت و زیان‌آور» و «حمایت از خانواده» که هرچند با اهدافی همچون اشتغال جوانان، جلوگیری از آسیبهای اجتماعی و سلامتی نیروی مولد و غیره تصویب شدند، اما بدون آینده نگری برای تأمین مالی منابع پایدار، تعادل صندوق‌ها را بر هم زدند برای مثال، پیش‌بینی شده بود که تعداد مستمری‌بگیران گیلان تا سال ۱۴۰۰ به ۱۰۰ هزار نفر برسد، اما این عدد به ۱۶۰ هزار نفر افزایش یافت و اکنون این جمعیت به بیش از ۲۰۶ هزار نفر رسیده است

سوءاستفاده‌های من غیرحق از معافیت‌های بیمه‌ای تا دستمزدهای غیرواقعی و طلاق‌های صوری
وی یکی از چالش‌های جدی را در این حوزه سوءاستفاده ذی‌نفعان از منافذ قانونی دانست و افزود: به طور مثال به استناد مفاد قانونی، حقوق بازنشستگی بر اساس میانگین ۲ سال آخر دستمزد مبنای کسر حق بیمه محاسبه می‌شود و این امر در مواردی منجر به شکل‌گیری پدیده‌ای برای افزایش غیرواقعی حقوق در سال‌های پایانی بدل شد. به باور وی با توجه به اینکه منابع این سازمان حق‌الناس و متعلق به صاحبان واقعی آن یعنی بیمه شدگان و بازنشستگان دارای استحقاق قانونی است این پدیده را در واقع می‌توان به «نوعی دزدی و تعدی به حقوق سایرین» دانست که در کلان کشوری رقمی چند هزار میلیاردی را تشکیل داده و در واقع این میزان از منابع تامین اجتماعی را به ناروا می‌بلعد.

دولت؛ بزرگ‌ترین بدهکار نظام بیمه‌ای
بر اساس قانون مصوب سال ۱۳۵۴ دولت موظف است ۳ درصد از حق بیمه را پرداخت کند، اما نه تنها این تعهد اجرا نشده، بلکه با افزایش تعهدات دولت در قبال گروه‌های جدید بیمه‌ای دارای معافیت بدون پیش‌بینی منابع مالی، بار مضاعفی بر دوش سازمان تأمین اجتماعی گذاشته است.

گیلان؛ نمونه‌ای از بحران ناترازی در منابع و مصارف
این کارشناس حوزه تأمین اجتماعی در ادامه استان گیلان را نمونه‌ای بارز از وجود زمینه‌های بحران تامین اجتماعی دانست و گفت: سالمندترین استان کشور بودن، شاخصهای جمعیتی، شکاف عمیق بین درصد رشد بیمه شدگان و مستمری بگیران و تغییر مفهوم بازنشستگی به عنوان کسب درآمدی جدید در کنار ادامه اشتغال و میل بالا به استفاده از بازنشستگی و… نمونه‌هایی از آن است.این کارشناس مسائل تامین اجتماعی، مولفه‌هایی مثل مهاجرپذیری بازنشستگان (حدود ۱۰ درصد مستمری‌بگیران گیلانی بازنشستگانی هستند که از استان‌های دیگر به گیلان بازگشته‌اند) و جمعیت شناور (جمعیت واقعی خدمات‌گیرنده در گیلان به ۵٫۵ تا ۶ میلیون نفر می‌رسد در حالی که زیرساخت‌ها برای ۲٫۵ میلیون نفر طراحی شده‌اند) از دیگر عوامل تمایز استان در سطح کشور دانست.

تغییر مفهوم بازنشستگی؛ از خروج تا بازگشت به بازار کار
وی در بخش دیگری از این گفت‌وگو به فرهنگ بازنشستگی در استان گیلان اشاره کرد و افزود: این بحران تنها مالی نیست بلکه ابعاد فرهنگی و اجتماعی نیز دارد، در گیلان، بازنشستگی زودرس به یک هنجار تبدیل شده و بسیاری از نیروهای متخصص در مشاغل سخت و زیان‌آور در سنین کمتر از ۴۰ سالگی بازنشسته می‌شوند، مستمری می‌گیرند و در شغل دوم بدون پرداخت حق بیمه مشغول به کار می‌شوند که این روند، هم منابع صندوق را تحلیل می‌برد و هم فرصت اشتغال را از جوانان می‌گیرددر حالی که بازنشستگی به مفهوم فراغت از کار است که بر اساس قانون به درخواست خود بیمه شده انجام میگیرد.

زمان اندک، خطر بزرگ
سازمان تأمین اجتماعی، ستون فقرات نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی کشور است؛تنها با اصلاحات فوری، پرداخت بدهی‌های انباشته، بازنگری در قوانین ناکارآمد و بازتعریف مأموریت‌ها می‌توان از وقوع یک هجمه سنگین اجتماعی جلوگیری کرد که نه‌تنها صندوق‌های بیمه‌ای بلکه ثبات اجتماعی و اقتصادی کشور را به‌طور جدی تهدید می‌کند و اکنون زمان تصمیم‌گیری است؛ فردا ممکن است دیر باشد.