۰ تحلیل سیاست خارجی و منازعات منطقه‌ای بدون در نظر گرفتن ساختار قدرت داخلی کشورها و همچنین نقش بازیگران خارجی، تحلیلی ناقص و گاه گمراه‌کننده خواهد بود. در جمهوری اسلامی ایران، دو رویکرد عمده نسبت به سیاست خارجی شکل گرفته است: یکی گفتمان اصلاح‌طلبانه که بر تعامل، تنش‌زدایی و همکاری منطقه‌ای و بین‌المللی تأکید دارد […]

تحلیل سیاست خارجی و منازعات منطقه‌ای بدون در نظر گرفتن ساختار قدرت داخلی کشورها و همچنین نقش بازیگران خارجی، تحلیلی ناقص و گاه گمراه‌کننده خواهد بود. در جمهوری اسلامی ایران، دو رویکرد عمده نسبت به سیاست خارجی شکل گرفته است: یکی گفتمان اصلاح‌طلبانه که بر تعامل، تنش‌زدایی و همکاری منطقه‌ای و بین‌المللی تأکید دارد و دیگری رویکرد اصولگرایانه که اولویت را به مقاومت ایدئولوژیک و مواجهه با غرب و اسرائیل می‌دهد. در این مقاله، با در نظر گرفتن سناریوی فرضی افزایش وزن اصلاح‌طلبان در سیاست خارجی، این پرسش بررسی می‌شود:
*آیا امکان جلوگیری از درگیری مستقیم ایران و اسرائیل وجود داشت؟
ساختار قدرت و موانع نهادی سیاست تنش‌زدایی

یکی از موانع اصلی در اجرای گسترده سیاست تعامل‌محور در ایران، نظام نظارت استصوابی شورای نگهبان است که با تفسیر موسع از اصل ۹۹ قانون اساسی، امکان حضور مؤثر اصلاح‌طلبان در ساختار قدرت را محدود کرده است. نمونه‌های روشنی از این حذف ساختاری را می‌توان در انتخابات مجلس یازدهم (۱۳۹۸) و ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ مشاهده کرد که در آن‌ها بسیاری از چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب از رقابت بازماندند. این روند، انسداد سیاسی نسبی را به‌وجود آورد که مانع چرخش در سیاست خارجی شد.
گفتمان سیاست خارجی اصلاح‌طلبان: تعامل‌گرایی با ملاحظات داخلی و بین‌المللی
در دوره دولت‌های خاتمی و روحانی، نشانه‌هایی از تنش‌زدایی با جهان، فاصله‌گیری از گفتمان ستیزه‌جویانه و تلاش برای ادغام ایران در نظام جهانی دیده شد. گفت‌وگوی تمدن‌ها، توافق برجام و کاهش شعارهای تهاجمی نسبت به اسرائیل، از جمله مصادیق این رویکردند. با این حال، حتی در همان دوره‌ها نیز نهادهای قدرتمند امنیتی، برخی نیروهای نظامی و محدودیت‌های ساختاری مانع از تحقق کامل سیاست خارجی اصلاح‌طلبان شدند. بنابراین، تجربه گذشته نشان می‌دهد که دسترسی اصلاح‌طلبان به قدرت الزاماً به‌معنای تغییر بنیادین سیاست خارجی نبوده است.
سناریوی فرضی: افزایش نفوذ اصلاح‌طلبان در سیاست خارجی
اگر فرض کنیم که اصلاح‌طلبان می‌توانستند بدون مانع نهادی، سیاست‌های خود را در سطح استراتژیک به اجرا بگذارند، آن‌گاه می‌توان برخی تغییرات محتمل در رفتار منطقه‌ای ایران را چنین برشمرد:
۱٫ افزایش تلاش برای تنش‌زدایی با آمریکا و اروپا ۲٫ تلاش برای به‌کارگیری الگویی توسعه‌محور مانند چین، با پرهیز از دخالت مستقیم ایدئولوژیک در امور منطقه‌ای ۳٫ کاهش تدریجی حمایت‌های علنی از بازیگران نیابتی مانند حزب‌الله یا حوثی‌ها ۴٫ تغییر لحن رسمی در قبال اسرائیل، با اولویت دادن به منافع ملی بر آرمان‌های فراملی
آیا جنگ ایران و اسرائیل اجتناب‌پذیر می‌شد؟
درگیری ایران و اسرائیل ریشه در ترکیبی از عوامل ایدئولوژیک، امنیتی و ژئوپلیتیکی دارد. بی‌تردید، گفتمان تقابل‌محور جمهوری اسلامی در تشدید این تنش‌ها نقش داشته، اما نمی‌توان نقش اسرائیل، ایالات متحده، و رقابت‌های منطقه‌ای را نادیده گرفت. حتی در صورت اعمال سیاست خارجی تنش‌زدا از سوی ایران، واکنش بازیگران دیگر نیز تعیین‌کننده بود. اسرائیل با ساختن تهدید ایران، بخشی از مشروعیت داخلی و حمایت بین‌المللی خود را تقویت کرده است. بنابراین، احتمال دارد که حتی در صورت کاهش تنش از سوی تهران، تل‌آویو همچنان سیاست مهار ایران را دنبال می‌کرد.
پیامدهای محتمل سیاست اصلاح‌طلبانه (در صورت تحقق کامل)
*کاهش تنش‌های بین‌المللی و منطقه‌ای * کاهش مشروعیت جنگ‌طلبی اسرائیل در افکار عمومی جهانی * بهبود روابط اقتصادی ایران با غرب و کاهش تحریم‌ها * احتمال کاهش درگیری‌های نیابتی در منطقهِ. اما باید تأکید کرد که حتی در این سناریو نیز، تقابل‌های ژئوپلیتیکی و توازن قدرت در منطقه ممکن بود به شکل‌های دیگری خود را بازتولید کنند.
محدودیت‌ها و ملاحظات مهم؛ اصلاح‌طلبان، هرچند در نظریه از تعامل‌گرایی دفاع می‌کنند، اما تجربه گذشته نشان داده که:
* در برابر نهادهای موازی (مانند ارگان‌های نظامی یا شورای عالی امنیت ملی) قدرت کافی ندارند.
* با بی‌اعتمادی بخشی از جامعه و ساختار قدرت مواجه‌اند.
* در برابر فشارهای خارجی (تحریم، تحرکات اسرائیل و آمریکا) محدودیت عملیاتی دارند. بنابراین، نگاه آرمانی به اصلاح‌طلبی بدون در نظر گرفتن موانع ساختاری و محیطی، موجب ساده‌سازی واقعیت می‌شود.
جمع‌بندی: سناریویی محتمل، نه قطعی
سیاست خارجی اصلاح‌طلبانه می‌توانست احتمال وقوع جنگ ایران و اسرائیل را کاهش دهد، اما ضامن قطعی برای عدم وقوع درگیری نبود. ترکیب پیچیده‌ای از عوامل داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی سرنوشت چنین تقابل‌هایی را تعیین می‌کند. مهم‌تر از همه، فقدان اراده سیاسی برای تحول ساختاری در ایران، همچنان مانع اصلی اصلاح مسیر سیاست خارجی باقی مانده است و اگر شورای نگهبان با نظارت استصوابی، مانع از قدرت‌گیری اصلاح‌طلبان نمی‌شد و آنان امکان اجرای کامل سیاست خارجی خود را داشتند، مسیر تحولات منطقه به‌گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. در چنین شرایطی، ایران به‌جای بازیگر تقابلی، نقش ایفاگر تعامل‌گرا در خاورمیانه پیدا می‌کرد و احتمال وقوع جنگی مانند درگیری مستقیم با اسرائیل، بسیار ضعیف می‌نمود. اما آنچه رخ داده، نتیجه تثبیت ساختاری قدرت در دستان نیروهایی است که تقابل ایدئولوژیک را بر منافع‌ ملی ترجیح داده‌اند.

  • نویسنده : اسماعیل خلفازاده