صداوسیما بیش از آنکه بازتاب‌دهنده واقعیت ولو با روایت معین باشد، دنبال توجیه اقدامات رسمی جناحی به هر شیوه‌ای است. دنبال نادیده گرفتن اکثریت بزرگی از مردمی است که خارج از دایره مخاطبان آن هستند. جالب اینکه همین کار را هم نادرست انجام می‌دهد و نتیجه عکس می‌گیرد. نمونه آن سوریه و مسئله فلسطین است.

تکتم نیوز/عباس عبدی در روزنامه هم میهن نوشت: با قاطعیت باید گفت ضعیف‌ترین و ناکارآمدترین نهادهای اصلی کشور، نهاد رسانه‌ای به‌ویژه صداوسیما است. گرچه اغلب نهادهای جامعه به‌طور نسبی دچار ضعف و ناکارآمدی شده‌اند، ولی صداوسیما در قعر این مجموعه قرار دارد. علت اصلی نیز به غلبه رویکرد روایت‌محوری و محدود بودن تعداد مخاطبان اصلی آن برمی‌گردد.

در واقع، گویی صداوسیما از طریق انتشار روایت‌هایی که تناسبی با واقعیت ندارند، وظیفه شارژ کردن روحی عده‌ای مخاطب خاص را برعهده داشته، و کاری به حقیقت و واقعیت امور ندارد. جالب اینکه سالی دو بار هم «نشست تحول در صداوسیما» برگزار می‌کنند و مصداق «خود گویی و خود خندی» هستند.

با این حال، در پیام مقام رهبری به نشست اخیر آنان، نکته‌ای بود که ظاهراً مدیریت صداوسیما چندان متوجه آن نشده‌ یا شده‌اند و قصد پرداختن به آن را ندارند. «مقید کردن روایت به واقعیت» نکته موردنظر است.

رسانه ملی یک مشکل دیگر هم دارد. هر نویسنده یا رسانه‌ای می‌تواند مخاطبان معینی را برای خود تعیین کند و به خواست‌های آنان پاسخ دهد. یک رسانه کارگری دنبال طرح مشکلات و تأمین منافع کارگران است، درحالی‌که یک رسانه کارفرمایی برعکس عمل می‌کند و هیچ‌کدام نیز نیاز و ضرورتی نمی‌بینند که به موضوعات مورد علاقه مخاطبان دیگر بپردازند.

ولی هنگامی که یک رسانه خود را «رسانه ملی» می‌نامد و از بودجه عمومی ارتزاق می‌کند، باید همه ملت را مخاطب خود قرار دهد. «رسانه ملی» نه‌تنها رسانه جناحی نیست، بلکه «رسانه حکومتی» هم نباید باشد. اولویت اول آن باید بازتاب‌دهنده خواست عمومی باشد. قرار نیست که فقط مطالبات و خواست‌های یک گروه اندک و یا حکومت و دولت را بازتاب دهد. این رفتار ازیک‌سو، موجب دوری مردم از آن رسانه می‌شود و از سوی دیگر، زمینه ریاکاری و دورویی را فراهم می‌کند. همچنین، افراد فاقدصلاحیت را عهده‌دار امور می‌کند که تنها ویژگی آنها گام برداشتن در راه و مطالبات آن گروه اندک است.

متاسفانه صداوسیما بیش از آنکه بازتاب‌دهنده واقعیت ولو با روایت معین باشد، دنبال توجیه اقدامات رسمی جناحی به هر شیوه‌ای است. دنبال نادیده گرفتن اکثریت بزرگی از مردمی است که خارج از دایره مخاطبان آن هستند. جالب اینکه همین کار را هم نادرست انجام می‌دهد و نتیجه عکس می‌گیرد. نمونه آن سوریه و مسئله فلسطین است.

در نتیجه، صداوسیما در یک خلأ هویتی و کارشناسی و سیاستی قرار دارد. به همین علت است که مدیریت آن عملکرد خود در انتخابات۱۴۰۲ را یکی از اتفاقات و تحولات مهم در این رسانه می‌داند؛ انتخاباتی که نمایندگانش بعضاً با ۳درصد واجدین حق رأی به مجلسی راه یافته‌اند و عملکرد آن مجلس نیز اظهرمن‌الشمس است. صداوسیما دچار بازی با اعداد و ارقام شده است.

دیدن فوتبال باشگاه‌های اروپا را به حساب مخاطب خود می‌گذارد! ولی جرأت ندارند که یک تریبون آزاد و مستقیم در چهارراه ولی‌عصر بگذارند تا ببینند مردم چه می‌گویند و چه نگاهی به سیاست‌های این رسانه دارند. هنگامی که رسانه رسمی یک نظام، در قعر ناکارآمدی باشد، مثل آن است که فشار خون آن به زیر ۶ برسد که فرد را دچار غش، تاری دید، عدم تعادل، گیجی و انواع و اقسام مشکلات می‌کند.

راه اصلاح امور از اصلاح نظام رسانه‌ای به‌ویژه صداوسیما می‌گذرد. بدون خانه‌تکانی اساسی و تغییر رویکردی در این رسانه هیچ اتفاق مثبتی که پایدار هم باشد در ایران رخ نخواهد داد. این رسانه به این عریض و طویلی در برابر رسانه‌های بسیار کوچکتر هم ناتوان و فاقد اثرگذاری است.

مدیران آن ممکن است انسان‌های خوبی باشند، من نمی‌شناسم؛ ولی روشن است که عملکرد آنان موجب خروج مرجعیت رسانه‌ای از کشور شده است. بسیاری از اخبار و تحلیل‌های آن موجب طنز و مضحکه می‌شود. همین امروز هم اقدام به اصلاح آن شود دیر است؛ چه رسد که به آینده موهوم و خیالی موکول شود.